رومینا مدتی قبل به اتهام مشارکت در سرقت بازداشت شد. این زن جوان با چند مرد در یک باند سرقت همکاری دارد. رومینا برای سایت جنایی از شرایط زندگیاش میگوید:
*دختر جوان و ریزنقشی هستی. چطور وارد باند سرقت شدی؟
من از طریق شوهر صیغهای خودم با باند سرقت آشنا شدم و همکاری کردم.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
در خیابان با هم آشنا شدیم. من جا و مکان نداشتم، به من جا داد و بعد هم مرا صیغه کرد اینطوری بود که من سرپناه داشتم.
*چرا جا و مکان نداشتی؟
خانواده ندارم. از بچگی در آوارگی بزرگ شدم و بعد هم زندگیام به هم ریخت تا اینکه با رضا آشنا شدم و بعد ازدواج کردم.
*او هم مجرد بود؟
زن داشت، ولی زن و بچهاش شهرستان بودند و رضا تهران بود. تا جایی که میدانم ارتباطی با هم ندارند.
*دوستش داری؟
نمیدانم. آره دوستش دارم، چون سرپناه دارم. رضا نباشد من بیچاره میشوم.
*چه مدت است صیغه او هستی؟
تقریباً دو سال.
*گفتی از بچگی خانوادهای نداشتی، چرا؟
پدر و مادرم را در یک آتشسوزی از دست دادم، اینطور که مادربزرگم میگفت وقتی دوساله بودم آنها فوت کردند بعد هم مدتی با مادربزرگم بودم و او هم فوت کرد. تا وقتی ۱۴ ساله شدم هر از گاهی خانه یکی زندگی میکردم. بعد هم فرار کردم و به تهران آمدم و دیگر از دو عمویم و عمهام خبر ندارم.
*همان موقع با رضا آشنا شدی؟
مدتی با پسر دیگری بودم، ولی خیلی عصبی و بددهان بود. نتوانستم تحمل کنم و بعدش هم با رضا آشنا شدم.
*او تو را وارد باند سرقت کرد؟
با دوستانش رفت و آمد داشتیم و متوجه شدم دزدی میکنند. البته بیچارهها برای گذران زندگی دزدی میکردند، من هم کار نداشتم و با رضا زندگی میکردم باید برای خودم درآمد جور میکردم. اینطوری بود که من هم قاتی آنها شدم.
*میدانی باید مدتی در زندان بمانی؟
دیگر چارهای ندارم. باید بمانم.
*فکر میکنی رضا دوباره تو را بخواهد؟
او هم زندانی میشود. مددکارم گفته احتمالاً من زودتر از او آزاد میشوم، ولی منتظرش میشوم.
*چه سرقت میکردید؟
من که سرقت نمیکردم، رضا و دوستانش گوشی سرقت میکردند من میفروختم. کارم همین بود.
*چرا کار دیگری نمیکردی؟
درآمدش خوب نبود، این کار درآمدش خوب بود.
*نمیخواهی توبه کنی؟
حتماً در زندان توبه میکنم.